۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

بخشی از کتاب "نون نوشتن" اثر محمود دولت آبادی


"دیگر دلم آرزوی دیدن هیچ کس را ندارد ، رغبت به معاشرت ندارم ، در بهترین حالت ها آدمیان در نظرم غیر از آن چه واقعاً هستند جلوه می نمایند و من نمی توانم تشخیص بدهم که با چه آدمی ، چه جور آدمی طرف صحبت هستم به جز یک واقعیّت تغییرناپذیر در هر فرد ، و آن خودبینی هولناکی ست که در پس چهره و رفتار هر شخص شعله می کشد . این جا ، در این سرزمین هنوز مرز میان تشخّص و خودبینی مشخص نشده است ، و از آن جا که نفوس انسانی از نخستین لحظات شکل پذیری شان تحقیر و سرکوب می شوند ، بخت دستیابی به بلوغ را از دست می دهند و همچنان در حالت جنینی باقی می مانند و آن چه در ایشان رشد می کند ، همانا پیچ خوردگی و گره در گره ی غرایز اولیه است که در هر شخص مثل سگی هار در زنجیر قیدهای اجتماعی ،اسیر نگه داشته شده است و در انتظار روزی به سر می برد که بتواند آن زنجیر رابگسلد؛و آن لحظه هنگامه ی هجوم فرا می رسد،هجوم و تجاوز به حقوق امثال خود؛ همان چه در طول سالیان اخیر من و همگان شاهدش بوده ایم ."

این بخشی است از کتاب "نون نوشتن" اثر محمود دولت آبادی ،نشر چشمه ،ص 178 و 179 ؛ که در این کتاب ، نویسنده از احوالات خود در سالیان 59 تا 74 سخن گفته است . متن بالا مربوط به سال 74 یعنی زمانی که نویسنده در سن 55 سالگی خود به سر می برده ، نوشته شده است .

دولت آبادی در ابتدای کتاب گفته :

"آن چه در این گاهی نوشتن ها آمده است در مسیر مدتی پانزده – شانزده ساله نوشته شده و هیچ کوششی به جهت تغییر یا تحریف آن چه اندیشیده و نوشته ام انجام نگرفته . خواسته ام هر آن چه در هر هنگام یادداشت کرده ام بیاید ، از آن که خود بدانم در چه گاه چه می اندیشیده ام و شما نیز اگر خواستید بدانید ! "

من به شما پیشنهاد می کنم که خواندن این کتاب را در برنامه زندگی خود در سال 89 جای دهید .

۱ نظر:

  1. چشم آقای عزیز حتما در اولین فرصت این کتاب رو می خرم.خیلی از سایتت خوشم اومد به دوستامم سایتت رو معرفی کردم.

    یک دوست.

    پاسخحذف